- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه محرم
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه صفر
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه ربیع الأول
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه ربیع الثانی
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه جمادی الأول
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه جمادی الثانی
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه رجب
- سایت قرآنی تنـــــزیل
- سایت مقام معظم رهبری
- سایت آیت الله مکارم شیرازی
- سایت آیت الله نوری همدانی
- سایت آیت الله فاضل لنکرانی
- سایت آیت الله سیستانی
مدح و مناجات با امیرالمؤمنین علی علیهالسلام
با جامِ نامِ خود دهانم را شرابآلودْ کن در «عین و لام و یا» الفبای مرا محدود کن هر شب طوافت میکنم؛ پروانهوار اسپندوار هر شب مرا دورِ سرِ شمعِ خیالت دود کن تو عرش اعلا من زمین، مدحت چه ساده گفتهام ای کاش، جبرائیل با صد مثنوی نازل شود تا ذرّه ای از مدحِ مولایم علی کامل شود دورم؛ زمین تا آسمان از دستِ عالمگیرِ تو نامت گره میخورد، در جنگاوری با ذوالفقار دم «یاعلی» میشد مسیحِ بازدم «یاذوالفقار« ذبحِ منایت کن مرا؛ هر چند، قابل نیستم من چیستم؟! خاری نشسته در گلستان نجف یک سنگریزه زیر کوهی در بیابان نجف جلد توأم؛ افتادهام از بام، دستم را بگیر
: امتیاز
|
مدح امیرالمؤمنین علی علیهالسلام
روی خاک افتاده بودم، نردبان میخواستم هم زمین میخواستم هم آسمان میخواستم گاه در افلاک وگاهی نیز در اعماق خاک این دو را یک عمر یک خط در میان میخواستم اشـهـد أَنَّ عـلی تا گـفـت در گـوشم پـدر گریه کردم، جای لا لایی اذان میخواستم بر زمین میخوردم و با یا علی پا میشدم لحظۀ بر خاستن از او توان میخواستم آن یـتـیـم کـوفـیام که از زمان کـودکی از سر این سفره تنها آب ونان میخواستم عشق او از هر دوعالم بینیازم کرد و حیف آنچه را خود داشتم از دیگران میخواستم خوشبحال من که از آغاز شعر وشاعری از زلال اشک او طبع روان میخواستم پُــر تـوقـع نـیـسـتـم اما نـمـیدانـم چــرا برترین گنج خدا را در جهان میخواستم شک ندارم حاصلی غیر از پشیمانی نداشت هر که را غیر از امیرمومنان میخواستم
: امتیاز
|
مدح و مناجات با امیرالمؤمنین علی علیهالسلام
عمریست گفتهایم به عشق تو یا علی: یا مَـظـهرَ العَـجـائِبُ یـا مـرتضی عـلی من کیستم که بر سر خوانت بخوانیام؟ شاهان عـالـماند به خـوانت گـدا، عـلـی در راه عشق، غیر علی در میانه نیست از ابـتـدا عـلـیسـت و تـا انـتـهـا عـلـی با مـهـرش از عـدم به وجـود آمـدیم ما یـعـنی که هـست رمـز فـنا و بـقـا علی چون خیر و شر رقم به یدالله میخورد حُسنالقضاست از پس سوءُ القضا علی در حیرتم که خلق چرا رو به هم زنند! وقتی که هست بر همه مشکلگشا علی عالم تمام خصم و فقط دوست حیدر است خـلـقی غـریـبـهاند و فـقـط آشـنـا عـلـی خیبرگشا علیست علی، ای خوشا علی! مرحبفِکَن علیست علی، مرحبا علی! دل میبـرد به غـمزه، ز خـیل دلاوران وقـتی زنـد به خـوانِ دلـیری صلا علی در گـویـش مـلائـکـه تـغـیـیـر مـیکـنـد حَیِّ عَـلَی اَلصَلاة، به حَـیِّ عَـلَی عـلـی میایـسـتـند خـیل ملائک به حـرمـتـش هرچـند مینـشـسـت روی بـوریـا علی ارض و سما به دور علی چرخ میزنند فرمانـبر است عـالم و فـرمانروا عـلی هرچند ناخنش به فلک سر به سر رود بـا کـودکـی یـتـیـم رود پـا بـه پـا عـلـی از یُمن طـلعـتـش همه را عفـو میکنند آیـد اگـر به جـلـوه به روز جـزا عـلـی هرگز نـبـوده است جـدا از عـلی، خـدا هرگز نبـوده است جـدا از خـدا، عـلـی مشعـر عـلی و کعـبه عـلی و مـنا عـلی زمزم عـلی و مروه عـلی و صفا عـلی حـیـدر، ابـاالحـسن، اسـدالله، مـرتـضی صـفـدر، ابـوتـراب، ولی، ایـلـیـا، عـلی نوح و خلیل و موسی و عیسی و مصطفی سـرّ ظـهـور یـک به یـک انـبـیـا عـلـی او را شناخت شام عروجش نبی که دید صاحب سخن خداست و صاحب صدا علی آن شب که فاصله دو کـمان بود تا خدا خود را رسول گرم سخن یافت با علی چون روز روشن است پس از لیلةالمبیت تـنها یکـیست با نـبـی اهـل وفـا؛ عـلی در کوچه شد ز جور، قدش گر دو تا علی در خانه بود مِهـر بـتـولش عـصا عـلی چشم خدا علیست، ولی کیست فاطمه؟ کز گَـرد چـادرش بـکـشـد تـوتـیـا عـلی شیر خدا علیست، ولی کیست فاطمه؟ کز غـم به حِـرز او بـبـرد الـتـجـا علی وجه خدا علیست، ولی کیست فاطمه؟ کز عـالـمی کـند به رخـش اکـتـفا عـلی میخواستم که مدح عـلی سر کنم، ولی تا خـاک پـای فـاطـمه شد رَهـنما عـلی من اَلکَـنـم ز مـدحت خـاتـون عـالـمـین وقتی که گـفـته حضرت او را ثـنا علی گوید مگر مـدیح عـلی، شخـص فاطمه گوید مـگـر مـدیحـۀ خـیـرالـنـسا، عـلی شـادم که جـز ولای تو و مهـر فـاطـمه چیزی نـمانـده از همه دنـیا مرا، عـلی! عمریست گـفتهایم فقط « یا علی مدد« آری مدد ز غیر تو ننگ است یا علی!
: امتیاز
|
مدح حضرت امیرالمؤمنین علی علیهالسلام
به تعداد نفوس خلق اگر سوی خدا راه است همانقدر انتخاب راه دشوار است و دلخواه است قلندرها و درویشان و حقگویان و عیّاران! من از راهی خبر دارم که ذکرش قلهوالله است ندارم آرزویی جز مقام عشق ورزیدن که از دل آخرین حُبّی که بیرون میشود، جاه است سکوتی سایه افکندهست همچون ابر بر صحرا شب آرام است و نخلستان پر از تنهایی ماه است کسی با چـاه راز رنج خود را باز میگوید چه تسبیحیست این؟! آه است، این آه است، این آه است نمیخوانم خدایش گرچه از اوصاف او پیداست که هم بر عیب ستّار است، هم بر غیب آگاه است به سویش بسکه مردم چون گدا دست طلب دارند جوانمردان بسیاری گمان دارند او شاه است به سلطان جهان، شاه عرب گفتند و عیبی نیست به هرتقدیر دست لفظ، از توصیف کوتاه است
: امتیاز
|
مدح و مناجات با امیرالمؤمنین علی علیهالسلام
ای امـانتدار اسـرار الـهـی مـرتـضی ای که مخلوقات عالم را پناهی مرتضی علت پیـروزی بدر و حنین و خـیـبری قـوّت قـلب نبی قـلب سـپاهی مـرتضی باور شیعه همین است و جز این هم باطل است تو منزّه هستی از هر اشتباهی مرتضی بیتـولای تو در گـمـراهی محـضیم ما شیعیان را دور کن از هر گناهی مرتضی ادخـلـوهـا بـسـلامِ ذلـک یــوم الـخـلـود جنّت الفردوس را تو شاهراهی مرتضی شک ندارم که مع الحقی و بر حق یاعلی دشمنت حتّی به تو داده گواهی مرتضی در نجف میگیرد آرامش قلوب مومنین نیست بهتر از حریمت بارگاهی مرتضی چهارده قرن است داری رزق ما را میدهی ما گـدایان شمائـیم و تو شاهی مرتضی دست خالی آمدیم و بر تو تکیه کردهایم ای که هر درماندهای را تکیهگاهی مرتضی مطلعالانوار عالـم مظهر شمس و قـمر نورباران کن جهان را با نگاهی مرتضی حضرت خورشید پرور با تو خوشبختیم ما دورمان کن دورمان کن از تباهی مرتضی
: امتیاز
|
مدح حضرت امیرالمؤمنین علی علیهالسلام
عـلی دین را امام راستـین است علی دست خـدا در آستـین است عـلـی یعـنی چـراغ اهل بـیـنـش عــلـی یـعــنـی پـنــاه آفــریـنـش عــلــی آئــیــنــۀ آئــیــن اســـلام عـلـی یـعـنـی تـمـام دیـن اسـلام علی میزان، علی ایمان، علی حق عـلی سر تا قـدم تـوحـید مـطـلق علی مولود کعبه رکن دین است عـلـی آئـیـنـۀ حـق الیـقـیـن است علی در مـلک هـستی ناخدا بود علی پیـش از خلائق با خـدا بود علی حمد و علی ذکر و علی دم علی حجر و حطیم و بیت و زمزم علی حج و صلاة است و صیام است علی رکن و قعود است و قیام است علی در یاری حق ترک جان گفت علی در بستر خـتم رسل خـفـت علی دین است و قرآن است و احمد عـلـی یـعـنی عـلـی یعنی محـمد ولـیالله اعـظـم رکـن دیـن است اولـوالامـر تـمام مسـلـمـین است که قرآن میکند وصف خضوعش زخاتم بخـشی و حال رکـوعـش هـزاران سـلـسـلـه آوارۀ اوسـت حـدیث مـنـزلت در بـارۀ اوست گُـهـر از سِـلـمُک سِـلـمِی فـشانم حـدیث لَحـمُـکَ لَحـمِـی بـخـوانم عدم بود و عـدم بود و عـدم بود که حـیدر با محـمد هـم قـدم بـود
: امتیاز
|
مدح و ولادت امیرالمؤمنین علی علیهالسلام
یاٰ مَنْ اَرْجـوُهُ لِکـُلِّ خَـیر؛ معـنا میشود یا عـلی میگویم و خیرات پیدا میشود هر ورق از زندگی هر برگِ تقویمَم علیست دَم بهدم دَم میزنم از عشقِ آقای العرب با اَدب باید صـدا زد نـامِ سـلـطانِ ادب جانِ حق جانانِ زهرا روحِ پیغمبر علیست افـتـخارِ مجـتـبی و اعـتـبـارِ کـربلاست یا علی نجوایِ خاکیها نوایِ ماسِواست ذکرِ اسرافیل و جبرائیل و راحیلم علیست با صفا کرده خـدا با تو شبِ معـراج را در رکوعت میرسانی روزیِ محتاج را آن که کاخِ دشمنِ دین را کند ویران علیست نامِ تو ذکرِ سپاهِ شیعه در جنگ و مَصاف نامِ تو نجوایِ حُجّاج است هنگامِ طواف آن مناجاتی که یزدان دوست دارد یا علیست
: امتیاز
|
مدح امیرالمؤمنین علی علیهالسلام
کیست علی؟ کیست کیست؟ سرّ مگوی خدا آنکه هیاهوی اوست، معنی هـوی خدا دست و زبان گوش و چشم روی نکوی خدا داشته شصت و سه سال، دیده به سوی خدا نـور به او مـتکی، خلق به او زنده بود عـالـم و آدم نـبـود، او به خـدا بنـده بود ارض و سماوات را در همگان یک علیست هم به مکان یک علی، هم به زمان یک علیست هم به جهان یک علی، هم به جنان یک علیست بلکه خداوند را در دو جهان یک علیست قادر منان یکیست، خالق داور یکیست بعد خداوندگار، احمد و حیدر یکیست حاصل لوح و قـلم، نام عـلی بود و بود نقـش وجود و عدم، نام علی بود و بود بعـد خـدا دم به دم، نام عـلی بود و بود ذکـر خـداونـد هم نـام عـلـی بود و بـود مدح عـلـی هم هـمان مـدح محـمّـد بـوَد احـمـد حـیـدر بـود حــیـدر احـمـد بُــوَد عـلی به نص صریح، نفـس پیـمـبر بود عــلـی کـنـار نـبـی، سـاقـی کـوثـر بـود عـلـی تـمـام نـمـاز، نه بـلـکه برتـر بود نـماز بـیمـهـر او، یـقـین که ابـتر بـود عبد مؤید علیست، جمال سرمد علیست نه، جان پیغمبر است، تمام احمد علیست این دو ز صبح ازل، کنار هم زیـستـند جـدا ز هـم تـا ابـد، نـبـوده و نـیـسـتـنـد خـدای داند فـقـط که بـوده و کـیـسـتـنـد که بوده و کیستند؟ چه بوده و چیـستند؟ دو ناشناس وجود دو نور غیب و شهود به هر دو از حق سلام به هر دو از ما درود علیست آقای من، علیست مولای من علیست دنیای من علیست عقبای من جحـیم با مهر اوست، جنت اعـلای من اگر رَوَم در بهشت، سوای او، وای من مُـرده بُـدم با دمـی زنـده شـدم از دمش »میثمم» و میدهـم جان به ره میثـمش
: امتیاز
|
مدح و مناجات با امیرالمؤمنین علی علیهالسلام
دلخـوشم با روزهای رفـته و طوفـانیام قصـههـا دارد نـگـاهِ ابـری و بـارانـیام در خودم این روزها غرقم چنان گردابها در خودم این روزها سرگرمِ سرگردانیام من عـقـابِ تیـز چـنگـالـم مـیانِ آسـمـان کِی توانی ای فلک با طوطیان گردانیام؟! خاکم اما اشک، من را سخت ارزش داده است من سـفـالی قـیمـتی از دورۀ اشـکـانیام تختِ جمشیدم برای خود شکوهی داشتم باز هـم دارم تـمـاشـا با هـمه ویـرانـیام مثلِ شیـری در قـفـس افـتادهام اما هنوز خوب از یـادم نرفـته عـادتِ سـلـطانیام ناگهان ای دشمنِ من میشوی با من رفیق آن زمان که روی سنگِ قبرها میخوانیام مَرد میفهـمد؛ اگر مردانه احسـاسم کند نقـلِ دردی کهـنه را از گـریۀ پـنهـانیام (مَرد اهلِ گریه کردن نیست) حرفی باطل است من همانم که سرِ این حرفـتان قـربانیام روضهخوان از گریههای چاه و نخلستان بخوان روضهخوان از او بخوان در لحظۀ پایانیام نیست مردی در جهان از شاهِ مردان مَردتر خوش به حالم گر چو او در خلوتم بارانیام در میانِ زورخانه مرشد از حیدر که خواند ناگهان دیدم که میچرخم! پُر از حیرانیام مولویها را بگو ای شمس مولانا یکیست دف مَزَن صوفی که من خود عارفِ رَبّانیام در طوافِ کعـبه مستِ دورِ حیدر گَشتنم در نمازم روز و شب سرمستِ حیدرخوانیام من دلم پَر میکِشد گاهی به ایوانِ نجف بیشتر آن لحـظه که در سجدۀ طولانیام بیعـلی حتی اگر غرقِ عبادت هَم شَوم شک ندارم که خدا را غـرقِ نافرمانیام یاعـلـی و یاعـلـی و یـا عـلـی و یـا عـلی ایکه نامت خوشترین رمزِ جنونِ آنیام یاعـلی گـفـتن کجا و با عـلـی بودن کجا کاش میشد که ببینم نزدِ خود میخوانیام جان گرفتم یا علی جان! با علی جان گُفتنم پس به فـریادم برس در بسترِ بیجانیام ای پـنـاهِ من زمـانِ بـیپـنـاهـیهـای من ای سر و سامانِ من در بیسر و سامانیام ای که دسـتـم را گـرفـتی بـارها آرام تـا از درونِ چــاه بــیـنِ راه بــرگـردانـیام با بدیهایم قبولم کردی و نا ممکن است این که من روزی ببینم از خودت میرانیام گَر ز پیشِ خود برانی چون سگ از مسجد مرا باز میبیـنی که در کـویَت پیِ دربانیام شیخ و زاهد ناامیدم کرده بودند از خودم رمـزِ ایـمـانم شـدی در اوجِ بیایـمانیام اول و آخر تویی یعنی که بعد از مرگ هم از خودِت پیشِ خودَت من عازمِ مهمانیام رفتم و پیشِ سَگِ کویَت سپردم جان و دل یا عـلی ای بهـتـرین ذکـرِ دَمِ پـایـانـیام!
: امتیاز
|
مدح امیرالمؤمنین علی علیهالسلام
لوح و قلم، کرسی و عرش و ذات هو را بـاید از او جـویـا شـد، اسـرار مگـو را در کـوچه و پس کـوچههـای آسـمانها جبریل هم یک نیمهشب، گم کرد او را آمد هـمـان لـحـظـه زمـین و دیـد مـولا با نان و خرما، بین کوچه، بسته رو را شاید که تا عـرش خدا میرفت جـبریل میداد اگر آن شب، ادامـه جـستجـو را نفـس پـیـمـبر که خـدا در شام مـعـراج با صـوت او آغـاز کـرده، گـفـتـگـو را مردی که هر کس هست جزو منکرینش بــیحُـبّ او داده هـــدر آبِ وضـــو را شد قـبـلـهگـاه هـر مـسـلـمان کـعـبـه اما کـعـبه گـرفـته سوی او هر چار سو را حـیـدر هـمـانـی کـه تـمـام چـاههـا، هـم تـر میکـنـند از اشـکهای او گـلـو را مـا و جـدایـی از عـلـی و خــانـدانـش؟ دشمن به گـورش میبـرد این آرزو را
: امتیاز
|
مدح و مناجات با امیرالمؤمنین علی علیهالسلام
اهـل زمـین هـسـتی ولی بالانـشـیـنی تـنـهـا تو در عـالـم امـیـرالمؤمـنـینی توصیف اوصافِ تو کار راحتی نیست عـرش خـدا کـانـونِ رفـت و آمـد تو چـرخ زمـین و آسـمـانها در یَـد تـو ملک سلیمان پیش این مرقد حقیر است درد مـرا امـشب مــداوا کـردهای تـو بهبه چه شوری در من احیا کردهای تو هرگز دهانت را به ناحق وا نکردی بـال مـلائـک فـرش راه زائــریـنت نهجالـبلاغه مَـملـُو از نُـطـق متـینت چـشم عـدو از دیدنت وحـشت گرفته از عشق و احساسات مالامـال بودی در کـوچهها هـمبـازیِ اَطـفـال بودی هرگز در این موضوع کوتاهی نکردی دینِ نـبی تا روزِ مـحـشر، وامـدارت مرگ و حـیاتِ ما همه در اخـتیارت با نـام و یـادت الـفـتی دیـریـنـه دارم
: امتیاز
|
مدح امیرالمؤمنین علی علیهالسلام
خلقت عالم به دستان خدای مرتضاست هر دو عالم هرچه باشد خاک پای مرتضاست مدحت شاه جوانمردان بگویم روز و شب رزق و رزوی من از ذکر و ثنای مرتضاست غافل از حیدر شدی مشغول دنیایی چرا روزی کل خلایق از دعای مرتضاست فطرتم میلش به سوی عشق پاک حیدر است صلب آدم پُر ز نور باصفای مرتضاست از سخا و بخشش و لطف و کرامت دم مزن حاتـم طایی گـدای بینـوای مرتضاست گر زند آسـان به دریـای بـلا نوح نـبـی اهل عالم روی سکانش لوای مرتضاست گر شکسته در دل بتخانه بتها را خلـیل شیعه گی بیشک و تردید در ولای مرتضاست موسی عمران شکافد نیل پرجوش وخروش چونکه در دستش عصا معجزنمای مرتضاست مینماید زنده عیسی مُرده را با یک نفس تا نفسهایش تمامی از برای مرتضاست چون تکلم میکند اندر شب معراج حق گوئیا لحن خدا هم با صدای مرتضاست یاعلی جان حُبّتان هم دین وهم دنیای ما ذکـرتان باشـد شفـیع روز وانـفـسای ما
: امتیاز
|
مدح و مرثیۀ امیرالمؤمنین علی علیهالسلام
شکرخدا که عمریست در پشت این درم من سرمایه دارِ شهرم، مسکین حیدرم من با آب چـاه کـوفـه، اوّل وضو گـرفـتـم بیانـتـهـا على بود، بیانـتها نجـف شد تا رو به قبله کردم، قـبله نما نجف شد یا حیدر است، یاهـو، یا ربّناست حیدر من آمدم که کـوهِ ایـمان بسازى از من اى ابر گریه کن تا باران بسازى از من پیِر هزار ساله در پیش تو جوان است هر غزوه و نبردى رفت و دلاورى کرد در سجده سربه زیرى، در جنگ سرورى کرد در کربلا عمو رفت، سقّاى کودکان شد چشمش به خیمهها بود، تیر سپر که آمد از روى اسب افتاد، گرزى به سر که آمد برخـیـز اى دلاور، تا حـرمـله نخـنـدد
: امتیاز
|
مدح و مرثیۀ امیرالمؤمنین علی علیهالسلام
تشنه منـم حضرت دریا علی پست منم عـالی و اعـلا علی مست مـنم سـاقـی دلـها عـلی ذکر هر آنکس که بود با علی لَـعـنِ عَـلـی عَـدوَّکَ یـا عـلی سیـنـه مـا وسـعـت دریـا شده عشق تو در گوشۀ دل جا شد هر نفـسـم ذکـر تو مـولا شده دم عـلـی و بـازدمـم بـا عـلی لَـعـنِ عَـلـی عَـدوَّکَ یـا عـلی هر که نـشد با عـلی آدم نـشد حـاتم بی لـطف تو حاتـم نشد جز تو کسی وصی خاتم نشد سـرّمـگـو از لب طاهـا عـلی لَـعـنِ عَـلـی عَـدوَّکَ یـا عـلی بردل ما عشق تو پُر شور باد چشم بد از مجلس تو دور باد دیـدۀ مـنـکـران تـو کـور بـاد کـار غـلامـی تـو بـا ما عـلی لَـعـنِ عَـلـی عَـدوَّکَ یـا عـلی لعن به دشمنان او واجب است آنچه به دشمنان او غالب است عـشق علی بن ابیطالب است دربه در عـشقـم و لـیلا عـلی لَـعـنِ عَـلـی عَـدوَّکَ یـا عـلی هرکه محبت تو درسینه کاشت بر سخنم نقطه صحت گذاشت نطـفه دشـمنانت ایـراد داشت دشـمـن آنـم که نـشـد با عـلی لَـعـنِ عَـلـی عَـدوَّکَ یـا عـلی صحن تو در دیده ما جنّت است سایه تو بر سر ما رحمت است لعنت بر دشمن تو نعمت است ذکـر لبـم هـمیشه هرجا عـلی لَـعـنِ عَـلـی عَـدوَّکَ یـا عـلی
: امتیاز
|
مدح امیرالمؤمنین علی علیهالسلام
خوش آن زبان که شب و روز یاعلی گوید به هر بهانه سخن گـفت، با عـلی گوید ز مصطفی که علی دوستتر نمییابیم هـمیشه حضرت بدرالدجی عـلی گوید نه در زمانِ شهادت، که بعدِ جان دادن هـنوز فاطـمه، یا مرتـضی عـلی گوید نه از غدیرِ خُم، آری، ز صبح روز ازل که تـا قـیـامِ قـیـامـت خـدا عـلـی گـوید به روزِ بدر و اُحد، روزِ خندق و خیبر مَلَک مَلَک به فلَک، یک صدا علی گوید به ذوالفقار قسم، در صف یمین و یسار عجیب نیست که شیـر خـدا عـلی گوید حسن به غزوۀ صفین و نهروان و جمل حـسـین در هـمـۀ کـربـلا عـلـی گـویـد ز جـبـرئـیل بـپـرسـیـد، خـوب میدانـد که فـطرتِ بـشر از ابـتـدا عـلی گـویـد قـسم به مادرِ سادات، مـادرم میگفت: که هـفت پـشتِ پـدرهای ما علی گوید همینکه دست به زانو گرفتم از طفـلی دل و زبـانـم از آن روزها عـلی گـوید سرم به سنگِ لحَد هم که میخورَد، آنروز زبانـم از سرِ خـوف و رجا علی گوید سؤالِ آن دو ملَک، هر چه بود، میگویم: جـوابهـای مـرا، با شـما عـلـی گـوید خَموشم و به جوابِ سئوالِ “مَن رَبُّک” نـمیدهـم نـظـری هـیچ، تا عـلی گـوید شنـیـدهام که میآیـند، چـارده معـصوم سـلام میدهـم و مصطـفی عـلی گـوید چقدر امام حسن، سفرهاش کریمانه است به هر حسن حسنم، مجـتبی علی گوید اگـر چه نـوکـرِ نـاقـابـلم، ولـی اربـاب هـمه حـساب و کـتابِ مـرا عـلی گوید هـزار مرتـبـه رفـتم، زیـارتِ سـلـطان هـزار مرتـبه جایش، رضا عـلی گوید مــدافـعِ پـــسـرِ فــاطــمـه، اگـر بـاشـم لـبـم به صحـنۀ پـیـکـار، یا عـلی گـوید
: امتیاز
|
مدح امیرالمؤمنین علی علیهالسلام در شب های قدر
در شجاعت بینظیر و در سَخا همتا ندارد از امیـرالمؤمنین بهـتر کسی دنـیا ندارد هر که محبوبش علی باشد شده محبوبِ خالق هر که دور از حیدرِ کرّار شد رب را ندارد او امامَ المُتَّقین عینُالیقین حبلالمتین است بیعـلی اَلسّابقـونَ السّابِقـون معـنا ندارد پـارۀ قـلبِ نـبی زهـراست امـا بیولایت هـیچ مخلـوقی دعـایِ مـادرِ ما را ندارد هر سپیده میدهد خورشید بر مولا سلامی تا جوابش را نگیرد نور و گرما نا ندارد لیلةالقدر است و رزقِ سالِ ما را مینویسند سینهزن جز دیدنِ کرب و بلا رویا ندارد من که حتّی کعبه را با نامِ حیدر میشناسم واژهای غیر از علی در بندگیام جا ندارد با امیرالمؤمنین حـتماً خـدا را میشناسم وارثِ او میرسد از راه این حاشا ندارد
: امتیاز
|
مدح امیرالمؤمنین علی علیهالسلام
میچکد از شوق وقتی اشک نمنم در نجف با دم او میرود از سیـنهها غم در نجف درد اگر داری برو دنبال درمـان کـربلا زخم اگر داری بیا دنبال مرهم در نجف گوش دل بسپار وقتی که شدی وارد به شهر شاید از زهرا شنیدی خیر مقدم در نجف چونکه روزی جهان دست خداوند علیست میشود تقسیم رزق هر دو عالم در نجف از گـدایـان در مـولا گـدایی کـرده اسـت صاحبِ ثروت شده اینگونه حاتم در نجف دورشان از برکت مولای ما گشته شلوغ زائری دارند اگر که نوح و آدم در نجف خــادمــان بــارگـاه او شــدنــد از ابــتـدا ابر و باد و ماه و خورشید و فلک هم در نجف سجده بـاید کـرد وقـت دیـدن این بـارگاه میشود جبریل وقتی تا کمر خم در نجف هرکه دارد حال خاص خویش را در شهر او از همان بدو ورودم من که مستم در نجف حسرتی در دل اگر باشد فقط این است که اربعین ماندم چرا من اینقدر کم در نجف
: امتیاز
|
مدح امیرالمؤمنین علی علیهالسلام
فیض بیداری وقت سحرم دست علیست ای خدا شکر که برروی سرم دست علیست عزّتش مال خودش بود به من هم بخشید آبرویی که به آن مفتخرم دست علیست یاعلی گفت و عرق ریخت مرا نوکر کرد برکت نان حـلال پـدرم دست علیست! خوب و بد نـانخـور اوئـیم بـلا استـثـنا به کسی کار نداریم کرم دست علیست ذکـر یا فـاطـمـه در روز قـیـامـت دارم چون صراطی که ازآن میگذرم دست علیست روی اعـلامـیـهام نـاد عـلی بـنـویـسـیـد کار تلقـین تن محـتضرم دست علیست کـربلایم ز عـلی و نجـف من ز حـسین سفرم دست حسین و سفرم دست علیست در نجف تولیت صحن و حرم دست حسین کربلا تولیت صحن و حرم دست علیست جلوی چشم ترش فاطـمه را میکـشتـند بخدا علت چشمان ترم "دست علیست"
: امتیاز
|
مدح امیرالمؤمنین علی علیهالسلام
کـیـست الله؟ بـیـا از ولـی الله بـپــرس مـقـصـد قـافـلـه را از بـلـد راه بپـرس پاسخی میدهدت بیحد و اندازه، فقط به رکوعی برس و پرسش کوتاه بپرس جز علی نیست سزاوار خلافت، این را از فَـهـذا عـلـیٌ والـی و مَـوْلاه بپـرس راز مـقــبـولـیـت بــنـدگـی حـق را از اشْـهَـدُ انَّ عَــلــِیّـاً وَلِــیُ الـلّٰـه بـپــرس یازده آیـنه تفـسـیر کـرامـات عـلیست آخـرین آیـنه پنهـان شده، از آه بپـرس چارده قرن گذشت و غم مولا جاریست در دلش بغض عمیقیست که از چاه بپرس یوسف فاطمه زندانی بیمهری ماست ابر را پس بزن ای منتظر! از ماه بپرس
: امتیاز
|
مدح امیرالمؤمنین علی علیهالسلام در شب های قدر
اصلِ لذّت از مناجاتِ سحرهایم علیست برترین مضمونِ احیا مدح مولایم علیست بهترین سـوگـندِ پیـغـمـبر به درگاه خـدا هر سحر، نامِ شَهَنشاهِ دو دنیایم علیست حَیِّ سـرمـد بارها فـرمود با خـتم رُسـل قالعِ کفر و نفاق و شرکِ اعدایم علیست از شب معراج چون برگشت احمد، فاش کرد از ازل نوری که شد هم قدّ و بالایم علیست لـیلـةُ الـقـدرِ خـدا زهـراست، اما فاطـمه گفت: آری لیلةُ القدرم، که همتایم علیست از حسن پرسید سلمان، سِرّی از مولا بگو مجـتـبی فرمود: سِـرُّالله بـابـایم علیست گـفت اربـابِ شهـیـدم وصـفِ ثـارُالله را خونبهای قطره قطره، خونِ رگهایم علیست قائم آل محــمد اینـچـنین فـرمـوده است: ذوالفـقـارم، یـادگارِ جـدِّ والایم علیست یل یلِ اُمُّ البنین، هِیبت ز حیدر برده است هـیـبـةُ الـلّهیِ سـالارِ دل آرایـم علیست چون حجاب از چشم ما یک لحظه بَردارد خدا دیده خواهد دید جَنبُ الله، آقایم علیست با کسی کاری نـدارم، من غـلامِ قـنـبرم زانکه قـنبر بـندۀ درگاه مولایم علیست فاتح بدر و حُنین و خیبر و خـندق علی صاحب قلبِ پُر از حُبِّ تَولّایم علیست زاهدِ شب، مَرد میدان، شیرِ حق، عبدِ خدا معنیِ زُهد و وَرع، طاعات و تقوایم علیست در طواف کعبه میگردم به گِردِ روی او آبروی بیتِ حق، مولای یکتایم علیست صحن ایوان نجف، دربارِ سلطان من است سخت دلتنگم بر آن هردَم تمنایم علیست نـام او نـقـشِ نـگـین خـاتـم پـیـغـمـبـران قـبلۀ راز و نیاز و درد دلهـایم علیست شـیـر مـادر، لـقـمـۀ بابـا، حـلالـم تا ابـد در حقیقت مادرم زهرا و بابایم علیست سائلـم من، سائـلم من، سائل روی عـلی صاحب دنیا و دین، امروز و فردایم علیست از علی دم میزنم تا زندهام، سِرّ و عَلن گر گنهکارم ولی پنهان و پیدایم علیست
: امتیاز
|
مدح و مرثیۀ امیرالمؤمنین علی علیهالسلام
تــوان واژه کـجـا و بـیـان حـالاتـش دل از تمام جـهـان بُرده با مناجاتش کشیده ناز به وقت سجود، نازش را به آسمان برسد، مهر سایه گستر او که فیض داده به خورشید، نور محضر او به قـبله گاه پیـمـبر صفای دیگر داد چه محکم است قدمهای استوار علی گره نخورده به میدان رزم، کار علی رسید عبدود اما از او خـبر برگشت شجاعت است که جوشیده از خصال علی نـدیـده دیـدۀ تـاریـخ هـم مـثـال عـلی قلم به برگۀ تـقـدیر میکـشـد حـیـدر قـیـامتی ست به میدان، قـیامت مولا که لافـتـیست بـیـان شجـاعت مولا کسی شبیه علی در مقـام والا نیست شبیه دامن مهرش، غلام پرور نیست کسی برای عطا از کریم بهتر نیست فدای او که جلا میدهد به دل یادش کسی به غیر محبت از این کریم ندید به سائلان کرم خانه جـز کرم نرسید کجاست قـبله حاجـات از نجف بهتر چه نعمتیست همین که علیست دلدارم همیشه چشم امیدی به مرتضی دارم سر نـماز انگـشـتـر به سائـلـش داده دوباره حرف غذا آمد و دلی لـرزید کسی که لحظۀ افطار نان و خرما دید دوباره بـوی غـریـبی ز شـام میآید
: امتیاز
|